-
دودوک
دوشنبه 10 آبان 1400 21:30
دودوک گاسپاریان پلی شده قطعا دودوک قبل ترها مردی بوده که از همه دنیا بریده بوده و کنار غروب ساحلی شرقی آخرین زمزمه های قبل از مرگش را نجوا میکرده
-
No me
یکشنبه 9 آبان 1400 17:57
Kengiston داره داد میزنه و من مبهوت اینم که اِ گینی در کار نبوده اِور تایم بوده از ازل تا ابد Then I’m all alone again And it seems as though it’s never been so sweet Let me write it all by hand And I’ll be the one I’m told I cannot be All the roads that are ahead Lead away from all the arms that cannot reach me now
-
من گنگ خاب دیده و عالم تمام کر
شنبه 8 آبان 1400 19:00
اومدم ترمینال شرق پالتو و شالگردن پوشیدم ولی سرده صبح که زیر بارون موندم سرما رفت تو تنم کنار تاکسی ها یه جا صندلی هست نشستم بوی عطری از پنج شش سال پیش اینجا جا مونده کز کردم یاد حبیب و دلبر دلبر از مغز استخونم زده بیرون از اینجا بیلیط واسه طهرون نداره اپیزود 19 تو گوشمه این همون طهرونه؟ آمل بابل قائم شهر واقعا ایران...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آبان 1400 15:23
جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 آبان 1400 12:35
در بازوان نوشته دلخوشیت چیه این روزا؟ و من از دیشب هی بهش فکر کردم هی فکر کردم هیچ هیچ
-
اطاق گوشواره
دوشنبه 26 مهر 1400 19:29
رفتم تو اطاق گوشواره شیشه عمر جوونیم رو شکستم اسمتو با شیشه کندم روی دستم درد اومد اما من دلبر نداشتم
-
درد و درد به سوی بی دردی
یکشنبه 25 مهر 1400 00:21
دیدی چقدر ساکت شدم دیدی بریدم بی رمق شدم و به دردی که اجازه دادم از درون من رو به نیستی نزدیک کنه رفیق شدم دیدی تنها رفیقم دردم بود که من رو به بی دردی نزدیک می کنه به مرگ دیدی چقدر بوی مرگ به وجدم اورده نیستی نبودی هیچ وقت نبودی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مهر 1400 20:26
زبونُم میل گفتگو نمیده
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهر 1400 18:32
حس عجیب و لذت بخشیه خالی از جان شدن
-
دروغ چرا
جمعه 9 مهر 1400 19:22
بی حس و حال سرفه، سوزش گلو، بی رمق و احساس لرز راسش نمی دونم اینا علائم کرونا هست یا خیر ولی مرگ به هر صورتش رو دوس دارم بی جون تر و تا امید تر از اونم که بخوام مبارزه کنم شبیه آخرین سرباز منتظر اینم گلوله ای به سینم بشینه شعری هست که مصداق امروز منه نه «سایه» دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست اگر نه بر درخت تر، کسی تبر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1400 19:23
ساعت 4 صبح تا الان راه رفتن مداوم در باغ و رانندگی الان نشستم پای حیدو هدایتی و منگه اش و گریه کردم به چیزهایی که خودم از خودم میدانم چقدر من شرمنده خودم هستم کسی به چنین حال مباد امین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 مهر 1400 23:48
در اتحادی نامقدس همه فصلها رنگ باختند و دنیا بی رنگ شد یا سیاه نه که تک رنگ شده باشد دنیا دنیا مریض شده است پ ن :دست بردار از این در وطن خویش غریب
-
قاصدک
پنجشنبه 1 مهر 1400 23:46
صدایی آسمانی پیچیده در کوچه پشتی در پاییزی که زیادی پاییز است سنتور پرویز مشکاتیان صدای شجریان شعر امید انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیارُ و دیاری باری برو آنجا که بوَد چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تورا منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار از این در وطن خویش غریب
-
نزدیکهای دور
سهشنبه 30 شهریور 1400 18:37
همه آدمای دوست داشتنی یا رفتن و یا جایی هستن خیلی دور یا نزدیک ولی ما نمی بینمشون چه فرق میکنه وقتی نتونم با چشمام بگم دوستت دارم وقتی نتونم از دیدنت ذوق کنم وقتی... چه فرقی داره زندگی پر شکست و تنهایی ست هیچ شادمانی کوچکی وجود نداره زندگی این روزها خیلی پوچ و بی معنی
-
Empty Sky
دوشنبه 29 شهریور 1400 19:24
آدام هرست لعنتی با اون موزیک لعنتی اش یادآور تمام در هم شکستگی من است و من صدای خرد شدن خود را از درون شنیده ام و دیریست از هم پاشیده ام فقط مسله این است هنوز زیر خاک نرفته ام من مرده ای بی قبرم به قول نصرت رحمانی عزیز من خسته نیستم دیریست خستگیام تعویض گشته است به درهمشکستگی. من خسته نیستم درهمشکستهام این خود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 شهریور 1400 19:30
و عجیب دلم برای ماهی تنگ شد
-
هیچ
جمعه 12 شهریور 1400 19:12
لیوان شراب را زیر لب مز مز می کنم تلخی دنیا در رگهام جاریست دنیا هیچ آغوش امنی ندارد حداقل برای من و من به همه چیز فکر می کنم و چیزی نیست که به آن فکر کنم هیچ هیچ هیچ هیچ
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 شهریور 1400 22:14
سرمای زیر صفر تابستان اینجاست
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 شهریور 1400 20:37
واژگان در شرحِ سکوتِ آدم ها، چه قدر اندک و چه مایه بیبضاعت اند. #محمود_دولت_آبادی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 شهریور 1400 01:10
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند #هوشنگ_ابتهاج
-
یکی آمد برای نبودن
چهارشنبه 20 مرداد 1400 01:13
و هیچ انقلابی در بیست و دوم بهمن نبود هم زاد مردادی اش در یک گرمای 69 درجه هدیه ای آسمانی فرستاد تا دنیا بی نصیب نماند و ماندم من آن معجزه را دیدم هیچ کس ندید و من باور کردم و باور نگرد و رفت و من ماندم و خدایی که نبود دنیایی که نبود آسمانی که نبود هدیه ای که نبود و منی که نا بودم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مرداد 1400 23:44
آهنگی که تمام غم دنیا در آن است پلی شده گوشش کنید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مرداد 1400 00:42
#GLUT #PERSEPOLIS
-
ای مادرم ایران زمین
سهشنبه 5 مرداد 1400 23:33
ای پرچمت ما را کفن امیدوارم دور از تو گردد اهرمن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مرداد 1400 21:52
چقدر امشب تو سکوتم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مرداد 1400 22:48
دائم می گوید میلیوانا میلیوانا الوکس رز الا پوگاچووا رو می گم
-
اگر عاشق کُشی رسم و مرام خوب رویان است
چهارشنبه 30 تیر 1400 23:16
بِکُش ما را بِکُش ما را که دائم عید قربان است...
-
مردی که زاییده نشد
شنبه 26 تیر 1400 21:32
گویی من آدمی هستم مربوط به ده های قبل هنوز وقتی فیلم می خواهم ببینم میرم سراغ پدر خوانده، بر باد رفته، کازا بلانکا، خشت و اینه، داش آکل، میرم سراغ هیچکاک، میرم سراغ هامون،... کتابهای تکراری ام. اخوان و کافکا و ساراماگو ، صمد بهرنگی، سینوهه، هر جا که ردی از داریوش عاشوری هست....و... جان ریدی که منو میبره که اکتبر 1917...
-
چنگ بر آسمان می زنم بی مهابا
چهارشنبه 23 تیر 1400 22:21
اینگونه بی تو ببین ....
-
پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست
سهشنبه 22 تیر 1400 23:32
فکر کنم در آستانه پنجاه سالگی ام و یا شاید هم اونو رد کردم بی میلی عجیبی به زیستن در من وجود دارد. هیچ امید کذایی نمی تواند این نا امیدی ام را تباه کند. هیچ روز و خاطره خوشی در ذهنم وجود نداره. چقدر ذهنم تهی از هر خاطره و یادی ست. تنم تهی از رمق و خودم تهی از جان. چیزی وجود ندارد که لبخندی بر قلبم نشاند. خواب آلودگی...