-
دلم شکست کجایی
سهشنبه 27 بهمن 1394 18:20
میدانی؟ چقدر حرف به حرف ، سطر به سطر روی کاغذ چیدمت تا شعرم شوی ؟ میدانی چقدرشبانه های بی تو بودنم را به نظم کشیدم و سبد سبد ترانه شان کردم و به پای چشمهایت ریختم آنقدرکه مردم شهر باورشان شد من شاعرم ! شاعر نیستم اما شاید کسی تو را بهتر از من سروده باشد ...
-
بزن ای عاشق دیوانه , به دیوانه سری
دوشنبه 26 بهمن 1394 23:06
روح و قلبم تو را می سرایند ولی شاید یکی تو را بهتر از من سروده پ ن : ببین بنان چطور با صدای من بغض کرده : بر لبِ لرزان من , فریاد دل خاموش بود آخر آن تنها امیدِ جان من تنها نبود
-
نگاه کن
شنبه 24 بهمن 1394 22:44
رد پایت همه جای زندگی خواهد ماند. نگاه کن که غم درونِ دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیرِ دستِ ماهتاب! می شود نگاه کن , تمامِ هستی ام خراب می شود پ ن: سالروز فروغ و عزاداری برای دلم با صدایت پ ن : نگاه کن که من کجا رسیده ام !! جمشیدی تمام عیار خواهم شد
-
ساده بگویم
جمعه 23 بهمن 1394 03:29
ساده بگویم نگاه , زاده علاقه است اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند دیگر تو از آنِ خود نیستی زمان می گذرد ; زمانه نیز هم کودک می شوی جوان هستی و جوانی نمی کنی ; میگذری پیر میشوی; می مانی باز هم مثلِ همیشه در پی گم شده ای هستی که با تو هست و نیست باز در پیِ آن علاقه پنهان آن نگاه همیشه تازه هستی باز آن دو چشمِ روشنِ...
-
هیچستان
جمعه 23 بهمن 1394 01:47
مجهول جان .. دوست قدیمی چرا وبلاگت رو حذف کردی . شبی واقعا فکر کردم هیچ شدم و اومدم به هیچستانت و نبودی . پ ن : سیگار با سیگار با طعمِ بی آغوشی... یعنی فراموشی فراموشی فراموشی
-
کجاست ای یار آغوشِ تو
چهارشنبه 21 بهمن 1394 18:04
تو نفیِ حجابی; عریانم پیشِ تو تو تواناییِ ساده بودنی تو دلیلِ محکمِ خوب مردنی . پ ن : اگر آهنگها نباشند ادمی از تنهایی دق می کند. پ ن : تنهایی ان نیست که می گویند این است که من تجربه می کنم پ ن : این است یعنی همه دنیایت فقط یکنفر باشد و همه دنیایش کس دیگری . پ ن : هر وقت دیدید همه دنیایتان را از دست داده اید و هیچ چیز...
-
امد اما
یکشنبه 18 بهمن 1394 22:52
وبلاگ بی کسم . تو هم مثل من تنها ماندستی این روزا دستام توان نوشتن نداره و مغزم توان فکر کردن پ ن : آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
-
دیوانه ای که عاشقِ تو بود. عاشقی که دیوانه تو بود
جمعه 16 بهمن 1394 01:18
حالا دیگر حس دیوانه شدن رو می فهمم حسِ مجنون رو بودن حسِ بی تو بودن یعنی مرگ حالا تو با من از منطق بگو دیوانه ها که منطق نمی دانند . پ ن : بیشتر باید حرف نزنم
-
اسیرِ کویِ تو
جمعه 9 بهمن 1394 11:10
در انتهایی ترین جایِ کوچه ای بن بست در انزوایِ قلبم هنوز پنجره ای نیمه باز و بلاتکلیف انتظار اتفاقی رو می کشد. تو ای همیشه یِ همیشگی حادثه شو. پ ن : اگر تو را جویم حدیثِ دل گویم .....
-
انتظار
چهارشنبه 30 دی 1394 18:57
حالم خرابه .. داغونم... سردرد کوفتی نمیذاره فکر کنم .. قلبم درد گرفته .. اخر این داستان چی میشه نمی دونم .. بی تو زیستن که نمیشه .. با تو زیستن را هم. که تو نمی خواهی .. تکلیفم چیه این وسط .. نه با تو .. نه بی تو .. میدونی انتظار تنها نتیجه ای بوده که این چند روز بهش رسیدم
-
حالِ خراب
چهارشنبه 30 دی 1394 06:20
حالم اصلن خوب نیست دل آشوبم . دلم برای خودم میسوزه. اخی من! حیوونکی من ! چقدر حالمو هیچکس نمی تونه بفهمه. باید چند رورزی سر بزارم به بیابون . من که دلم سست و ضعیف نبود ها . پس چی شدم. .. من که قرار نبود دلم بلرزه .. با دلم قرار گذاشته بودم .. پس چرا لرزه 12 ریشتری به جونم انداخت . ععععععع عععععع عععع.... لجوج و سرکش...
-
تو که ماهِ بلندِ آسمونی
سهشنبه 29 دی 1394 10:19
تو خواب دیدمت . می خندیدی . واقعا می خندیدی و شاد . سرم رو کردم زیر پتو که دوباره ببینمت اما دریغ . لحظه ای بیشتر ندیده بودمت . خیلی کم بود ولی معجزه وار . شبیه معجزه وارد قلب و روح من شدی . قلب من مدت زیادی بود که ایستاده بود و حالا از شدتِ طپش داره از تو سینه ام در میاد . تو طلوع کردی و امید به قلبِ من برگشت .با...
-
مرده ای که من بودم
شنبه 26 دی 1394 17:53
تنهاتر از گذشته افتاده است نعشِ خودم رویِ شانه ام من برایِ تشییع جنازه خودم اماده ام . جنازه خسته ام خوابش می آید . پس این گورستان لعنتی کجاست . جناب غسال یک عدد مرده دارم . غسلش نکن لطفن . از خو اب بیدار میشه بی سنگِ قبر ... گمنام
-
یه غمی تو این هوا هست که ادم دلش می خواد بمیره
پنجشنبه 24 دی 1394 23:55
دستای بی حس پاهای ناتوان چقدر حالم خوب نیست امشب پ ن : .........
-
آن چشم ها
چهارشنبه 23 دی 1394 19:21
معاصرِ چشمهایِ تو بودن , عجب رنجِ قشنگیست.! پ ن : غمِ چشمهایت به خاکم نشانده ...
-
ما که خسته ایم
سهشنبه 15 دی 1394 17:17
عصر سه شنبه هست من هستم خانه تاریک هم هست چایی هست سیگار هست . صدایِ داریوش هم هست پ ن:هو علی مدد ;ما که خسته ایم .. هو علی مدد ;دل شکسته ایم
-
ادمی که بریده از همه
جمعه 11 دی 1394 19:00
از خواب بیدار شو آدم ساده.آدمها دل می دهند و دل می کنند . عاشق می شوند و عاشق می شوند و دل می کنند . آدمها خیلی راحتند آدمِ ساده . پشت پا هم که می خوری و با سر میری تویِ سنگ بازم میگی تقدیرِ منه یه بار نمیگی آدمها در دوستیِ شان نیز ریاضیات یه درسِ با ضریبِ چهار . حالا که چی .. هیچی .. هیچی .. هیچی .... پ ن : نمی دانم...
-
یک شب آتش در نیستانم فتاد
پنجشنبه 10 دی 1394 07:08
حتی وقتی در یک صبح بارانی با صدا گنجشکها از خوای بیدار می شوی و بوی نان محلی در خانه پیچیده و هوا سر شوق از بودن است فکر نداشتنت یا نبودنت ادم رو خسته از همه چی می کنه . نی ای شده ام که از شعله دوست داشتنت گر گرفته . فکر نداشتنت ادم را تا سر حد جنون می رساند . کمی در یادت به یادمان باش .فقط کمی .. چیزی از یادِ شما...
-
آخرین قبله گاه
پنجشنبه 3 دی 1394 23:05
قبله را برای بار سوم من تغییر دادم تمام نمازهای دنیا باطل است . بگذار به من بگویند سلمان رشدی ولی هیچکس نمی داند چه شکوه و بزرگی دارد قبله گاهِ من آن چشم های شرقی و شرجی پ ن : من به نداشتنت ایمان نمی اورم .
-
دلالو
سهشنبه 1 دی 1394 23:52
دلالو... معنی شو نمی دونم ولی دلالو... خیلیم دلالو ها باید دلالو باشی تا بفهمی دلالو یعنی چی پ ن :دَلالو دلالو دلالو دلالو دلالو ............. آی دلالو
-
محمودی که مُرد
شنبه 28 آذر 1394 03:25
اولش می خوندم چون نوشته هاتش علاوه بر قشنگی دردهایی مشترک بود ولی بعدش با ادم پشت نوشته یه حس عجیب و غریب بود .حسی یک طرفه . بعد فک کردم دو طرفه .. بعدش فهمیدم نه بابا یه طرفه ولی خیلی دیر ... من برایش یه دوست بودم که بعضی وقتا بغضامو پیشش خالی می کردم . ولی بابا مگه میشه به دل حالی کرد یه دوسته ... گور بابایِ دوستی...
-
دلیلِ بودن
پنجشنبه 26 آذر 1394 13:18
مسئله بودن یا نبودن نیست .مسئله دلیلی برای بودن و نبودن است . اگر دلیلی برایِ کسی نباشی نبودن منطقی تر است.
-
پاییز جان
سهشنبه 24 آذر 1394 23:20
پاییز جان! چه سرد, چه درد آلود چون من , تو نیزتنها ماندستی ای فصلِ فصل های نگارینم سردِ سکوتِ خود را بسراییم پاییزم ! ای قناریِ غمگینم
-
آن چشم ها
دوشنبه 23 آذر 1394 00:07
دیوانه می شوم هیچکس نمی داند چرا ریتا می داند و خدایی که در آن چشمانِ عسلی ست
-
ریتا
یکشنبه 22 آذر 1394 01:47
میانِ ریتا و چشمانم تفنگی ست و آنکس که ریتا را می شناسد خم می شود و برای خدایی که در آن چشمانِ عسلی ست نماز می گذارد و من ریتا را بوسیدم آنگاه که کوچک بود و بیاد می آورم که چه سان به من دراویخت و بازوانم را زیباترین بافته گیسو فروپوشاند من ریتا را بیاد می آورم و همانسان که گنجشکی برکه خود را بیاد می آورد آه ریتا......
-
مثلِ بوفِ کورِ کِز کرده در تنِ من
یکشنبه 15 آذر 1394 00:14
حالا می فهمم که همه این کارها بیهوده است . زیرا او نمی توانست با چیزهایِ این دنیا رابطه و وابستگی داشته باشد . مثلا آبی که او گیسوانش را با آن شستشو می داده , باید از یک چشمه منحصر به فردِ ناشناس و یا غارِ سحر امیزی بوده. باشد .لباس او از تار و پود , پشم و پنبه معمولی نبوده و دست های مادی , دستهای آدمی ان را ندوخته...
-
ناگهان وقتِ رفتنت باشد
جمعه 13 آذر 1394 19:37
تمام راه ها به نرسیدن و نشدن ختم میشه . پ ن : چمدانی نشسته بر دوشت ... زخم هایی به قلبِ مغلوبم پ ن : شروع جنگهای 40 ساله صلیبی پ ن : رفیقی ماندگارتر از تنهایی در دنیا وجود نداره پ ن : هی محمود اروم باش .. بغصتو قورت بده .. حرفاتو قورت بده .. خودتم قورت بده .. اینجوری برای بقیه بهتره
-
شبگرد کولی باد
پنجشنبه 12 آذر 1394 21:42
شبگرد کولی باد سهراب پور ناظری_ روبیک اروتزیان یادگارِ یک دوست و بیشتر از یک دوست... یک رفیق و بیشتر از یک رفیق
-
حال خوب از یه حالِ خوب
چهارشنبه 11 آذر 1394 01:11
این که حال کسی رو که دوست داری خوب باشه اونقدر حال خوبیه که کلمات نمی تونن توصیف کنن . حالا گیرم جایی در دلشان نداشته باشیم ولی از دوست داشتن ما چیزی نکاهد . اصولا دوست داشتن و ایجاد حال خوب از خوب بودنِ حالِ کسی که دوستش داری هیچ رابطه ای با دوست نداشته شدن از طرف مقابل ندارد . پ ن : حالمان خوب است. چون حالشان خوب...
-
ای نورِ دل و دیده و جانم , چونی ؟
سهشنبه 10 آذر 1394 14:30
هر روز دلم در غمِ تو زارتر است وز من , دلِ بی رحمِ تو بیزارتر است بگذاشتی ام , غمِ تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادارتر است . پ ن : البوم یادگار دوست شهرام ناظری , حکایتِ این روزهایم