یه گیلاس شراب ریختم و مز مز می کنم
امروز کد بانوی خانه بودم
و چقدر خوب یادم میاد تمام سالهایی که یادمه من برای خودم همه چیز بوده ام. من شریک زندگی خودم و غمخوار خودم
مرد خودم
خلوت خودم
و مشاور خودم هر چند همه غلط
سعی کردم در زندگی شرافتم حفظ شود
توی این تهران توی چادر زیسته ام
توی دکه یک متری
توی کانکس
اتاق کارگری
زیر پله
و از الان فکر می کنم سال دیگه با این وضعیت اجاره ها برگردم به چادر زیستی
و من الان یک انسان خسته ام از زندگی
تقلای من بی ثمر است
آواز ابوعطا شجریان پلی شده
دل بردی از من به یغما