هی

پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست.

هی

پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست.

زندگی بی ثمر

یه گیلاس شراب ریختم و مز مز می کنم

امروز کد بانوی خانه بودم

و چقدر خوب یادم میاد تمام سالهایی که یادمه من برای خودم همه چیز بوده ام. من شریک زندگی خودم و غمخوار خودم

مرد خودم

خلوت خودم

و مشاور خودم هر چند همه غلط

سعی کردم در زندگی شرافتم حفظ شود

توی این تهران توی چادر زیسته ام

توی دکه یک متری

توی کانکس

اتاق کارگری

زیر پله

و از الان فکر می کنم سال دیگه با این وضعیت اجاره ها برگردم به چادر زیستی

و من الان یک انسان خسته ام از زندگی

تقلای من بی ثمر است


آواز ابوعطا شجریان پلی شده

دل بردی از من به یغما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد