با تمام ضعفم امروز ماموریت کاری به ساوه رفتم
کلی کارتونها رو خالی کردم و چیدم
لباسشویی که وصل نشده و کلی لباس با دست شستم
اتو لباسا
کمی سه تار دلنگ دلنگ کردم
الان هم تو سکوت خونه دراز کشیدم و چای می نوشم
فکر می کنم زندگی چقدر در طول این سالیان برای من سخت بوده
خلاصه
مرا به سخت جانی خود این گمان نبود