هی

پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست.

هی

پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست.

ثابت بکن: هستم که من ثابت کنم: هستی

حل می شوم در استکان قــرص ها، در سم

محبوب من! خیلی از این کابوس می ترسم!

زل می زنم با گریــــــــه در لیوان آبی که

حل می شوم توی سؤال بی جوابی که

می ترسم از این آسمان که تار خواهد شد

از پنجره کــــــــــــه عاقبت دیوار خواهد شد

از دست های تو به دُور گردن این مرد

کـــه آخر قصّه طناب ِ دار خواهد شد!

از خون تــــــــــــو پاشیده بر آینده ای نزدیک

از عشق ما که سوژه ی اخبار خواهد شد!

می چسبمت مثل ِ لب سیــــــگار در مستی

ثابت بکن: هستم که من ثابت کنم: هستی

سرگیجه دارم مثل کابوس زمین خوردن

روزی هزاران بــــــــار مردن! واقعا مردن!!

لیوان بعدی: قرص های حل شده در سم

بـــــاور بکن از هیچ چی دیگر نمی ترسم

پشت ِ سیاهی هــــای دنیامان سیاهی بود

معشوقه ام بودی و هستی و نخواهی بود


پ ن : گم می شوم گم می شوم در سیگار در هیچ در هیچ هیچ هیچ 



 مهدی موسوی از ما نیست ولی شعر ماندگارش متعلق به خودش نیست

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 20:27 http://piyano.mihanblog.com/

درود دوست من شاد باشی و سبز . به روزم.
56385

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد