به عنوان انسانی که در دوره ی جمهوری اسلامی زندگی کردم باید بگم این زندگی بسیار فرسایشی،طولانی،خسته کننده و گند بود.
آیندگان و نسلهای پسا حکومت اسلامی مراقب باشند
با دو تا هندوانه زیر بغل
با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید
فکر کردم فقط خودم مَردم
مرد بیزار و خسته از بیداد،
#مزدک نظافت
آخر شعر می رسم جایی که هندوانه ها افتاد و به شاعری که شاعره نبود.
از چشم تو و چشم تو حجره فیروزه تراشی
من مانده ام و یک دنیا حصرت
حصرت ندیدنت
نبودنت
ماه بلند من
این رسم وفا بود؟
یه گیلاس شراب ریختم و مز مز می کنم
امروز کد بانوی خانه بودم
و چقدر خوب یادم میاد تمام سالهایی که یادمه من برای خودم همه چیز بوده ام. من شریک زندگی خودم و غمخوار خودم
مرد خودم
خلوت خودم
و مشاور خودم هر چند همه غلط
سعی کردم در زندگی شرافتم حفظ شود
توی این تهران توی چادر زیسته ام
توی دکه یک متری
توی کانکس
اتاق کارگری
زیر پله
و از الان فکر می کنم سال دیگه با این وضعیت اجاره ها برگردم به چادر زیستی
و من الان یک انسان خسته ام از زندگی
تقلای من بی ثمر است
آواز ابوعطا شجریان پلی شده
دل بردی از من به یغما
دوریِ بین من و تو، دوریِ باغ و تماشاست
دوریِ بین من و تو، دوریِ ماهی و دریاست
اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمی گیره
خوردهایم
نوشیدهایم
با شگفتی به تماشای ستارهها نشستهایم
چند نفری را دوست داشتهایم
کمی اعتراض کردهایم
کمی زندگی کردهایم
کمی دیگر نیز زندگی خواهیم کرد...
پ ن: بیایید برای یک جمعه خرداد ماهی یا به خواب برویم یا چنان مست کنیم و برقصیم که شرافتمون را به حراج نگذاریم
شات تکیلاش رو پر کرد و رفت به سمت جوک باکس خاک گرفته ی گوشه ی بار
یه سکه انداخت توش و فریاد زد : یالا یه عدد بگو
تنوچ از سر میز گفت : 13
دوباره فریاد زد : تو هم یه حرف بگو
خولیو گفت : B
آهنگ B 13 رو انتخاب کرد
جوک باکس تکون کوچیکی خورد و شروع کرد به پخش کردن آهنگ
براش فرق نمیکرد چه آهنگی باشه
فقط میخواست برقصه و غم اون چند روز رو برای لحظه ای فراموش کنه
رقص کنان به سمت میز برگشت
شاتش رو سر کشید
دست پسرا رو گرفت و خودش رو بین یازوهاشون رو غرق کرد...
.
امشب میریم به مکزیک
و آهنگ B 13 اون جوک باکس گوشه ی بار رو میشنویم
اگر نرفته بودی با صدای گیرای مارکو آنتونیو سولیس
پ.ن. صحنه ای که توصیفش کردم مربوط به فیلم y tu mamá también بود
#شبانه
اصلن ما دلمون میخواد چندروزی بشینیم یه گوشه خسته باشیم برا خودمون
زمزمه کنیم:
ساغرم شکست ای ساقی
رفتهام ز دست ای ساقی
بر موج غم نشسته منم
در زورق شکسته منم
مثل درختِ خسته از جوانه زدن
مثل نوشابهی مضر ۱۰ هزار تومن
مثل تخفیف ۵۰ درصد بیفایده
مثل سس گوجهی بدونگوجه
زندگی خالی از حقیقت است و سرشار از واقعیت.
یه غمی تو این هوا هست که نگو
چرا اینقدر حالم خوب نیس
کی قراره حال ما خوب شه
دکتر امروز اومد ازم تست گرفت
خواستم بهش بگم مسیله کرونا داشتن یا نداشتن من نیست
ولی دکترش قلابی بود
شبیه همون دوماد مو فرفری
نخواستم باهاش حرف بزنم. چیزی متوجه نمی شد
هیچ کدام از مضراب هایم درست نیست
دوست جان نا کوکم
یه خواننده فرانسوی داره می خونه
حقیقت اینه زجه می زنه
وراا وارا وارا وارا
احتمال زیاد داره شکایت می کنه
از عشقش
Barbara pravi
به اسم
Voila
با تمام ضعفم امروز ماموریت کاری به ساوه رفتم
کلی کارتونها رو خالی کردم و چیدم
لباسشویی که وصل نشده و کلی لباس با دست شستم
اتو لباسا
کمی سه تار دلنگ دلنگ کردم
الان هم تو سکوت خونه دراز کشیدم و چای می نوشم
فکر می کنم زندگی چقدر در طول این سالیان برای من سخت بوده
خلاصه
مرا به سخت جانی خود این گمان نبود
احساس ضعف شدیدی در بدنم دارم خواب آلوده و ناتوانم.
بدون هیچ علامت دیگری
احتمال زیاد کروناست
از نوع حاد
مرگ کرونایی شاید جالب نباشه ولی آخرش خوبه
یک خواب ابدی
برای کسی که زنده بودن براش زجر اوره
چیزی شبیه معجزست
....
شاید دیگه تونای برای نوشتن نباشه
چیز زیادی هم برای نوشتن و گفتن ندارم