-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 اسفند 1399 10:02
از دیروز ساعت 4 صبح که رسیدم از تی کشی تا نصب پرده شستشوی ظرف ضدعفونی خانه با همه خستگی کاری لذتی دارد کمک به پدر و مادر
-
زندگی جاریست
پنجشنبه 28 اسفند 1399 07:29
آسمان ابری و زمین نم بارون زده طهران بوی زندگی می دهد
-
سر به دارم
سهشنبه 26 اسفند 1399 23:12
ساعت شش صبح تا الان که یازده شبه کار فضای سبز منزل دوستم رو انجام دادم من میدونم سهم من از دنیا نرسیدنه نداشتنه درجا زدنه و مردنه ولی همین الان معجزه رو با گوشای خودم شنیدم نه آن معجزهای که کتابهای الهی و قصه ها آورده اند یک معجزه واقعی سازنده اش هم یک انسانه فرهاد فخرالدینی و سربه داران شما هم گوش بدید تا بدونید...
-
کسی نبود. نیست
یکشنبه 24 اسفند 1399 21:56
به رسم عادت دیرینه فتم کتاب فروشی که برای عیدی کتاب برای آبجی ها و داداشا و بچه هاشون بگیرم. بیست تایی میشن. کمک می خواستم برای خرید. که چیزی باشه که مخصوصا مورد علاقه بچه های قد و نیم قد و دختر و پسر باشه. کمی نشستم و کنتکتم رو زیر رو کردم. کسی نبود. به خانومه کتاب فروش رنج سنی رو گفتم و یه سری کتاب آورد و یه چند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 اسفند 1399 22:51
و بانکی که هیچگونه تراکنش در آن ندارم بهم تبریک گفت تولدم اشتباه گرفتی بانک اینجا دست ها هم چون جان تهی است
-
بی شیله و پیله
چهارشنبه 20 اسفند 1399 22:49
شیما دوستی بی غل و غش بود هر کجای دنیا است دلش شاد دلم تنگ شیما است دلم می خواد بود و باهاش حرف میزدم بی تکلف و ادا و اطوار و نقاب چنان که بود دوست خوب و ساده و بی شیله پیله من یک دوستی ساده و حتی کوتاه گاهی سالها خاطره خوب ذهنت میسازه دمت گرم شیما که بلد بودی زیستن را
-
از زندان تا مدیترانه
شنبه 16 اسفند 1399 22:45
خیره شده ام به در و دیوار خانه پاهای خسته و مقاومتی عجیب در برابر خواب تریو جبران می نوازند عود را و من پر می کشم از این زندان به سواحل مدیترانه و دستم در دست دختری از آن خطه تا صبح می رقصیم بی هیچ کلامی و بوسه ای بی هیچ منتی بی هیچ انتظاری گویی که گل سرخی را یا شاخه زیتونی را به یک پریوش هدیه بدهی که لبخندی بر لبش...
-
باید که جمله جان شوی
جمعه 15 اسفند 1399 20:26
در این جمعه باران زده برنامه های ما ابی شده است حیلت هزار و یک شب گریز شب زخمی دلپوش همش رو گوش کنید بی کم و کاست و خلاصه چنان که مولانا فرموده اند حیلت رها کنید باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 اسفند 1399 20:24
گاهی هم دوست داری به کسی پیغام بدی و حالش رو بپرسی ولی نمی کنی چون نمی خواد و نباید بکنی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اسفند 1399 17:13
این هوا بی تو هوا نیست شرجی بندر است
-
خیلی نزدیک خیلی دور
سهشنبه 5 اسفند 1399 21:29
بندر مثل قبل پر جنب و جوشه گویی که کرونا رو به چپشون گرفتن و منم اومدم تپیدم تو هتل سالای قبل میومدم جلو بازار ماهی فروشا می رفتم پیش بی بی هامور رو جوری میپخت مثل اینکه داری یه غذای بهشتی می خوری بازار ماهی فروشا جاش عوض شده راسش منم جراتشو نداشتم برم آدمی از چه چیزایی بی نصیب میشه همون بوی بازار ماهی که زیاد هم...
-
دلِ تنگ
یکشنبه 3 اسفند 1399 18:14
آدمی چقدر دلش برای بعضیا تنگ میشه کسایی که حتی گمانشون هم سمت ما نیست شایدم دلتنگی حس برتر در منه به قول جمشید انگار ما با دلِ تنگ زاده شده ایم من برای حتی کسی که از نزدیک ندیده ام دلم تنگ میشه یادمه یه شب تا خود صبح برای مسافر کوچولو دلم تنگ شده بود یکی نبود بگه مرد گنده آدم دلش واسه شخصیت کارتونی تنگ میشه برای من...
-
ماهی ها پرواز میکنند
جمعه 1 اسفند 1399 18:27
با رخوتی عجیب در خانه افتاده ام به این فکر می کنم کی گفته ماهی ها پرواز نمی کنند ماهی ها هم پرواز می کنند من خودم ماهی ای می شناختم که خنده ای نمکین داشت حتی آهنگ می خواند انگلیسی فرانسوی و الان مدتی ست پرواز کرده و من به یادش در این عصر جمعه آهنگی گوش می دهم The Moody Blues - Melancholy Man
-
مهتاب
پنجشنبه 30 بهمن 1399 15:33
و مهتاب آن لبخندی بود که خسوفش را به رخ ما کشید . .
-
فرار
چهارشنبه 29 بهمن 1399 23:31
ساعت 6 تا الان که ساعت11/30 است مشغول تمیز کردن خونه شدم همه اش برای این بود که می خواستم با مادر واتس اپ صحبت کنم گویی تمام پریشان حالی ام در خانه پخش بود و مادر متوجه این میشد و من باید ظاهر کار رو درست می کردم الان دیگر مادر خوابیده و نشد که زنگ بزنم بوی تمیزی در خانه پیچیده همراه بوی باران عجین شده و همچنان دلم...
-
کاش بودی
دوشنبه 27 بهمن 1399 17:42
کاش بودی دنیا ویرانه ای از یاد برده شده برام
-
آدم پوچی مثل من
شنبه 25 بهمن 1399 21:11
رد تنهایی ام بر در و دیوار خانه نقش بسته چهل سال است و فکر می کنم دنیا جایی بس عبث است سیلی دنیا در گوشم می پیچد چهل سال است مملکتم بر باد رفت و من بر باد تر چهل سال است
-
مشتی ماشالله
جمعه 24 بهمن 1399 22:20
برای جمعه شب میریم به لندن دهه 70 گروه the monkees راک گوش می دهیم I am not your(stepping stone)a
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 بهمن 1399 19:04
دنیا یه جوری شده دیگه فایده نداره زیستن سخت شده نه که ادا و اطفار باشه واقعا بودن سخت شده
-
ببین بنان چطور با صدای من بغض کرده
جمعه 24 بهمن 1399 14:48
تمام غم دنیا در دلم ریخته و روی صندلی نشستهام و لیوان پنجم هم کنار دستم است. تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیدهام که وقتی حال آدم بد است این حرامزاده فقط حال آدم را بدتر میکند. یک مشت چهرهی خالی از روح که پشتسرهم میآیند و میروند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمقهایی که بعضاً مشهور هم هستند!...
-
آدمهای خیلی معمولی
پنجشنبه 23 بهمن 1399 14:27
ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوشمان میآید، بُت درست کنیم و از آنها «اَبَر انسان» بسازیم. و وقتی آن شخصیتِ ابرانسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم. واقعیت آن است که همه، آدمهای معمولیای هستند. حتی آنهایی که ما ابرانسان میپنداریم هم وقتی دستشویی میروند، وقتی میخوابند، آبِ دهنشان روی بالش...
-
آدم رو به مرگ
چهارشنبه 22 بهمن 1399 21:24
حالم اصلا خوب نیست شبیه آدمهایی که دارن روحشون رو تقدیم مرگ می کنن و کسی نیست درباره این حال بتوان صحبت کرد این چیزی نیست که بتوانم حتی با خودم دربارش حرف بزنم و حتی کلامی نیست در این باره حالیست بس خراب
-
Follow On
سهشنبه 21 بهمن 1399 22:26
یه آهنگ از گروه ایرلندیDanu پلی شده اسم آهنگ follow on گوش کنید و کلام پنجشنبه شب اینه که دلتنگی قابل نوشتن قابل گفتن و قابل اثبات نیست دلتنگی بغضی ست ته گلو ابری سیاه است بر گوشه قلبمان بدون اینکه ببارد دلتنگی رو فقط میشه باور کرد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 بهمن 1399 22:58
از رنجی خستهام که از آنِ من نیست بر خاکی نشستهام که از آنِ من نیست با نامی زیستهام که از آنِ من نیست از دردی گریستهام که از آنِ من نیست
-
ماندم در انتظارت
دوشنبه 20 بهمن 1399 01:03
حبیب می خواند قصه روز سیاه خرچنگهای مردابی مرگ قو کویر باور مرد تنهای شب و می رسد به شهلا نمانده غمگساری… نمانده آشنایی… ماندم؛ در این تنهایی ماندم؛ در انتظارت شهلا، چه بی وفایی! شهلای من؛ کجایی؟ و من یاد آن چشمهای شهلا میفتم که دریایی بود و شهلا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 بهمن 1399 23:34
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی بر دشمنان نشستی دل دوستان شکستی
-
مرد پا در هوا
شنبه 18 بهمن 1399 21:57
بی رمق شب در اتوبوس بوده ام و مسقیم رفته ام سر کار کمی ماست چکید و نان خشک در دهانم زلزله بر پا کرده اند فکم خسته است و میگذارمشان به کنار در بازوان رو می خونم هواسم میرود به پاهام هیچ وقت روی زمین نبوده اند که بخواهند محکم به زمین بچسبند هنگام خواب روی مبلند و روز دائم در هوا و برخوردی با زمین هیچ زمینی و تکیه گاهی...
-
من مانده ام تنهای تنها
جمعه 17 بهمن 1399 11:37
خوبی ما آدمهای تنها اینه که با رفتنمون کسی رو تنها نمی کنیم.
-
هنوز ماه من تویی
پنجشنبه 16 بهمن 1399 21:25
هنوز میپرستمت هنوز ماهِ من تویی هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی به ماه بوسه میزنم به کوه تکیه میکنم به من نگاه کن ببین به عشق تو چه میکنم
-
علی هم رفت
چهارشنبه 15 بهمن 1399 19:20
علی هم رفت گویا همه آدمهای خوب دست به یکی کرده اند که دنیا بماند و آدمهای بی مایه